گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
ماهنامه موعود شماره 68
شماره 77








از جنگهاي صلیبی تا فرقهسازي معاصر
اسماعیل شفیعی سروستانی آن زمان که مسلمین، بیخبر از همۀ توطئهها به خود مشغول بودند، پیمانی پنهانی و شوم، سپاه بزرگ
صلیبیون را از سویی ( 489 690 ق) و سپاه قوم بدوي و عاري از هرگونه فرهنگ و تمدن مغول را از دیگر سو راهی شرق اسلامی
ساخت. این دو لشکر که چون فنري تند و تیز از جاي جسته بودند، تمامیت سرزمینهاي اسلامی را از مرو و خراسان تا بیتالمقدس
میدان تاخت و تاز خود قرار دادند. جرم بزرگ مسلمانان اعلام نام خدا و رسولخدا، محمّد مصطفی(ص)، از بلنداي همۀ
گلدستههاي مرو، ري، عراق، شام، مصر و بیتالمقدس بود. غرب مسیحی صداي اذان از مأذنههاي سرزمینهاي اسلامی را چونان
تیري بر سینه و قلب خود میشناخت. دویست سال جنگ و خونریزي، دویست سال ویرانی، تشتت و از هم پاشیدگی بسیاري از
حوزههاي علمی و فرهنگی را در پی داشت، و با این همه، بنا بر مشیت آسمانی، صداي اذان بلندتر از هر زمان در اقصا نقاط عالم
طنینانداز شد. شکلگیري امپراتوري عثمانی و سقوط قسطنطنیه (به عنوان یکی از کانونهاي بزرگ کلیساي مسیحی) و تأسیس
خلافت اسلامی، علیرغم همۀ کاستی، دیگر بار خشم و کین مانده در سینۀ غرب مسیحی و یهودیت را که هماره خود را پشت
غرب مخفی میساخت برانگیخت. دسیسههاي اولاد یهود، مکر جریانهاي ماسونی، و تفرقهافکنیها، چون بلا و بیماري به جان این
امپراتوري افتاد تا آنجا که به تدریج چنان کارگر افتاد که از هم پاشیدگی، تفرق و اضمحلال روزي آن شد و آنچه بر جاي ماند
خاکستر دولتی بیمار و مفلوك بود که امروزه روز در هیأت جریانی لائیک و بی دین براي دستیابی به اعتبار کاسۀ گدایی به در
خانۀ اتحادیه اروپا اتحادیه غرب مسیحی دراز میکند و کاسۀ تهی را با حسرت بر میگرداند. وقتی چتر استعمار طی دویست
سال اخیر برگسترة کشورهاي اسلامی گشوده میشد، غرب مسیحی نیک واقف بود که انگیزه و آرمان نهفته در جان ساکنین این
کشورها دیر یا زود نیروهاي استعماري را از این سرزمین بیرون خواهد ریخت، چنانکه، چیزي نگذشت که همین انگیزه به نام خدا
و به نام محمّد مصطفی(ص)، استعمارگران پرتقالی، اسپانیایی، انگلیسی، فرانسوي و آمریکایی را از الجزایر، مراکش، صحرا،
پاکستان و عراق بیرون افکند. این آگاهی موجب بود تا آنان با تشکیل مثلثی پلید در میان سرزمینهاي اسلامی، جاپایی براي خود
بسازند و با پاشیدن تخم نفاق و تفرقه، امکان بازگشت دیگر بار و دیگر بار را بیابند و مجال تجدید قواي مسلمانان را از بین ببرند.
این مثلث پلید چیزي جز تأسیس مذاهب جعلی و استعماري بابیت در ایران، وهابیّت در عربستان و مذهب قادیانی در پاکستان نبود.
از آنجا که این فرقهها ساخته و پرداختۀ استعمار بودند، در: 1. فقدان روحیۀ جهادي، 2. رویکرد دنیامدارانه به دین (سکولاریزم)،
3. فقدان طرحی براي برکشیدن سازمان اجتماعی و مدیریت جوامع مسلمین بر اساس دین در عصر غیبت، 4. ذلتپذیري و انفعال
در برابر فرهنگ و تمدن ملحدانه و مشرکانه، 5. مقاومت در برابر احیاءگري مبتنی بر حقیقت دینی، کلام وحی و کلام ائمۀ
معصومین(ع)، 6. ستیز با رویکرد فعال فرهنگی و تفکر شیعی به عالم و آدم و اجتهاد فقهاي نامدار شیعه؛ مشترك و متّفقالقول
بودند، و زمینههاي پذیرش فرهنگ غربی و عوامل سیاسی غرب را در خود داشتند. در واقع، پیش از بیداري و ظهور دور جدید
صفحه 6 از 55
اصلاحگري و احیاءگري مبتنی بر دین و بروز موج اعتراض در برابر غرب، این مثلث پلید شکل گرفت تا در موقع مناسب کارایی
خود را بروز دهد. فرا رسیدن فصل انحطاط تامّ و فروپاشی تمام فرهنگ و تمدن غربی در آخرین دهههاي قرن بیستم و تجربۀ
پایان تاریخ خودکامگی، همزمان با آغاز تاریخ جدید بشر به نام دین و خدا بروز موج فراگیر اصلاحگري و احیاءگري مبتنی بر
دین را سبب شد، همان که در خود و با خود ظهور قدرت اسلام و زایش مستضعفان را داشت، این همه موجب شد تا غرب، براي
مقابله و به امید متوقف کردن این جریان پر قدرت از تمامی پتانسیل و تواناییهاي خود استفاده نماید. مبارزة مسلحانه، اشغالگري
نظامی، بحران سازي در مناسبات اقتصادي، بالاخره فرقهسازي براي ایجاد تفرقه و جدالهاي داخلی تنها وجوهی از ترفندهاي غرب
علیه اسلام و مسلمانان بودند. سلفیگري وهابی که امروزه در لبنان، عراق و پاکستان بیداد میکند، و از کشتهها پشته میسازد تنها
را نمایان ساخته است و بیگمان میتواند انتظار بروز امواج این سلفیگري متحجرانۀ « فرقهسازي و احیاي فرقهها » بخشی از استراتژي
وهابی را که اهرم و بازوي غرب صهیونی است در سایر نقاط کشورهاي اسلامی و شیعهنشین داشت. ظهور سایر فرقهها و از جمله
که در جاي جاي ایران اسلامی نمود پیدا کرده است در ادامۀ همان جریانی وارد میدان « صوفیگري و بابیگري » گونههاي مختلف
شدهاند که امروزه لبنان و عراق را مبدل به قتلگاه مسلمانان مستضعف ساختهاند. برخی اطلاعات حاکی از آن است که طی ربع قرن
5 برابر چهارده قرن گذشته، کتاب علیه مکتب امامت تألیف و منتشر شده است. موارد زیر تنها دربرگیرندة بخشهایی از / اخیر 2
مأموریتهاي این فرقهها و گروهها در کشورهاي اسلامی است: 1. سلب حیثیت معنوي از آموزههاي دینی، 2. ایجاد رخته و شکاف
در صفوف مسلمانان، 3. شبههافکنی در مبانی اعتقادي مردم و اغفال جوانان، 4. آلوده ساختن جوانان به مواد افیونی و روابط
نامشروع (به بهانۀ گفتوگو از دین و عرفان)، 5. ایفاي نقش ستون پنجم براي دشمن و نفوذ در سازمانها و نهادهاي کشورهاي
اسلامی، 6. منفعل ساختن نظام اسلامی در برابر خواستههاي نامشروع در مجامع جهانی، 7. شناسایی اشخاص حقیقی و حقوقی ضدّ
غرب و صهیونیسم در حوزههاي مختلف براي اقدامات بعدي در موقعیت مناسب، 8. القاي آرا و طرحهاي خود (مستقیم یا غیر
مستقیم) در سازمانها، نهادها، وزارتخانهها از طریق افراد سادهلوح و یا نفوذ داده شده، 9. ایجاد بلوا و جنجال تبلیغاتی و رسانه اي
در هنگام به اجراء درآمدن طرحها و برنامههاي اصولی و متناسب با منافع عمومی مسلمانان و ... باید پرسید در این موقعیت چه باید
کرد؟ بیگمان وظیفۀ دولت اسلامی و سازمانها و نهادهاي وابسته به آن از همه سنگینتر است به ویژه در وقتی که تمامی امکانات
و قدرت در اختیار آنهاست. سایرین و به ویژه اهل فرهنگ به عنوان جماعتی بیدار، میبایست همۀ همت خود را مصروف مقابله با
این جریان نمایند. از نظر ما مهمترین وظایف به قرار زیر قابل گفتوگو است: 1. مجهز شدن سریع سازمانها، نهادهاي فرهنگی،
حوزههاي علمیه و محققان به سلاح نقد، شبههشناسی و جریانشناسی براي پاسخگویی به شبهات و خنثیسازي آموزههاي منحرف
القاء شده در سطوح مختلف جامعه؛ 2. ارتقاي توانایی مربیان، معلمان و مبلغان و سایر دستاندرکاران امور فرهنگی رسمی براي
. پاسخگویی به شبهات، معرفی فرقهها و نحلهها و ارائه نقد و ردّیه جدي و علمی براي مصونیت بخشی به جوانان و خانوادهها؛ 3
خروج رسانههاي مؤثر از کسوت بیخبري و سرگرمسازي و اتخاذ موضع حقیقی براي رصد جریانات، برنامهسازي، پاسخگویی و
نشر بیش از پیش معارف حقیقی؛ 4. ایجاد امکان نشر و توزیع آثار مناسب با ادبیات روز و ادوات جدید همراه با اقدامات جدي
سازمانهاي مسئول براي جلوگیري از توزیع آثار مخرب وارداتی و یا تولید شدة داخلی؛ 5. کشف همۀ زمینههاي اتحاد و اتفاق در
میان مذاهب اسلامی و زمینهسازي براي ظهور و بسط این زمینهها به صور مختلف؛ 6. بیشک هیچ یک از اشخاص حقیقی و
خلاصه کند. ایجاد تسهیلات لازم براي حضور پر رنگ مردان صاحب درد و « نظارت و تماشا » حقوقی نمیتواند وظیفۀ خود را در
انگیزه، حقیقتجو و پیرو ولایت و حمایت از آنها (حتی اگر تمامیت خطمشی ما را پذیرا نشوند) میتواند خاکریزهاي متنوعی را
در برابر این سیل مهاجم ایجاد کند. این در حالی است که سازمانها و نهادهاي رسمی و دولتی به دلایل مختلف قادر به حضور
همه جانبه در این میدان و مقابله نیستند. امید میرود همت و اقدام ما با تأیید و حمایت حضرت صاحبالزّمان(ع) همراه شود تا
صفحه 7 از 55
ضمن حفاظت همه جانبه از شیعهخانۀ اهلبیت(ع) امکان ظهور حضرتش فراهم شود. انشاءالله سردبیر
دیدار با امام زمان(ع)؛ هستها و بایدها
ابوالحسن در مکه وارد خانهاي میشود که اوصاف این خانه را در دیگر تشرفات هم میبینیم. حضرت در طبقۀ بالاي این منزل
سکونت داشتهاند. در این منزل پیرزنی هم زندگی میکرده که میان حضرت و شیعیان واسطه میشده و گاه اسباب تشرف را فراهم
میساخته است. گویا آن خانه, منزل حضرت خدیجه بوده و آن بانو هم نسبتی با حضرت داشتهاند. با حضور حججاسلام, مرتضی
آقاتهرانی, سید مهدي حائري قزوینی, علیاکبر مهديپور و جعفر ناصري اشاره: موضوع تشرف به محضر مبارك امام عصر(ع) از
دیرباز محلّ بحث و گفتوگوي فقها, متکلمان, محدثان، مورخان مسلمان بوده و هر یک از آنها با توجه به حوزة پژوهشی و
مطالعاتی خاصّ خود, وجهی از وجوه مختلف آن را مورد بررسی قرار دادهاند, امّا باید اذعان داشت که هنوز همۀ ابعاد این موضوع
بر ما روشن نشده و بسیاري از پرسشهاي مطرح شده، پاسخ در خوري نیافتهاند. به خوبی میتوان دریافت که بحث از تشرفات و
دیدار با امام غایب(ع) یکی از نیازهاي جدي امروز جامعۀ ماست که با پرداختن مناسب به آن میتوان به راهکارهایی براي
چگونگی سامان دادن زندگی معنوي و اجتماعی در دوران غیبت و برقراري ارتباط با ساحت مقدس امام عصر(ع) دست یافت. با
توجه به این ضرورتها بوده که با طرح پرسشهایی در این زمینه به سراغ تعدادي از دانشوران حوزه رفتیم و از آنها خواستیم که
به پرسشهاي ما پاسخ دهند. حاصل این پرسش و پاسخ اقتراحی شد که اکنون خدمت شما عرضه شده است. عزیزانی که در این
اقتراح شرکت کردهاند, عبارتند از: حجج اسلام آقایان مرتضی آقا تهرانی, سید مهدي حائري قزوینی, علیاکبر مهديپور و جعفر
ناصري. اوّلین پرسشی که به طور طبیعی به ذهن خطور میکند این است که آیا اساساً دیدار با امام زمان(ع) ممکن است یا خیر؟ به
عبارت دیگر آیا براي ما این امکان وجود دارد که به محضر ایشان شرفیاب بشویم؟ حجتالاسلام والمسلمین آقا تهرانی: نفی
دیدار در یکی از توقیعاتی که حضرت بقیۀالله(ع) به آخرین نایب خود دادهاند مطرح شده است. حضرت این توقیع را حدود یک
هفته مانده به زمان مرگ او برایش فرستادهاند او هم قرار شد، آن را به اطلاع همگان برساند. خلاصۀ محتواي توقیع از این قرار
است که از این به بعد هر کسی که ادعاي دیدار ما را کرد او را تکذیب کنید. سیاق عباراتی که قبل و بعد از این جمله در توقیع
آمده به خوبی بیانگر این موضوع است که منظور دیدار همانند دورة غیبت صغري است به همان سبک که نایبی وجود داشت و هر
کسی خبري و مطلبی داشت آن را به نایب حضرت میداد و او هم به ایشان میرساند. فرمودهاند اگر چنین کسی را دیدید تکذیب
و افراد همانند او و « علی محمد باب » . کنید. تا حالا هم هر کس چنین دکانی براي خود به راه انداخته همگی دروغگو بودهاند
فرقههاي منحرفی که راه انداختند همه دست ساختۀ دولتهاي استعماري وقت بوده است. مطلب بعدي این است که آیا به طور کلی
و مطلق هم دیدار محال است؟ یعنی اگر ما از امثال این مدعیان که دنبال پخش کردن موضوع هستند بگذریم آیا براي بقیه هم
میتوان چنین احتمالی را قائل شد؟ شما نگاه کنید, در طول تاریخ کسانی را میشناسیم که اسلام شناسان واقعی و اصیلی بودهاند و
در تمام عمرشان حتی یک مکروه هم انجام نمیدادهاند؛ مرحوم سید بحرالعلوم, سید بن طاووس, آقا سید ابوالحسن اصفهانی و
مانند ایشان کم نبودهاند. اینها گفتهاند, حضرت را دیدار کردیم. این خود بهترین دلیل است براي اینکه در دورة غیبت کبري
میتوان حضرت را مشاهده کرد و در آن توقیع از همگان نفی دیدار نشده است. علاوه بر این در کتاب سوداي روي دوست براهین
عقلی و نقلی متعددي براي اثبات امکان دیدار حضرت در دورة غیبت کبري آوردهایم که عزیزان میتوانند براي مطالعۀ بیشتر به
آنجا مراجعه کنند. حجتالاسلام و المسلمین حائري قزوینی: مسلماً بنا بر روایاتی که در اختیار داریم و نیز آداب و دستوراتی که
از شرع مقدس رسیده پاسخ این پرسش مثبت است و امکان تشرف وجود دارد. البته بسیاري از افرادي که حضرت را میبینند ایشان
را نمیشناسند. سدیر صیرفی از امام صادق(ع) نقل میکند که فرمودند: همانا در صاحب این امر شباهتی به یوسف وجود دارد.
صفحه 8 از 55
سدیر میگوید، عرضه داشتم: گویا از زندگانی و غیبت آن حضرت یاد میکنید؟ حضرت فرمودند: و چه چیز را این افراد انکار
میکنند. به درستی که برادران یوسف که از اسباط و پیامبرزادگان بودند, با یوسف تجارت کرده و از او [گندم] خریدند. با او
سخن گفتند هر چند که با او برادر بودند و او هم برادر آنها ولی تا وقتی یوسف خودش را معرفی نکرد و نگفت این [بنیامین]
برادر من است او را نشناختند. در این امت هم خداوند عزوجل با حجت خود زمانی همان کاري را بکند که با یوسف کرد. به
درستی یوسف پادشاه مصر بود و تنها هجده روز راه با پدرش فاصله داشت. اگر میخواست میتوانست به راحتی پدر خود را از
این موضوع مطلع کند. یعقوب و فرزندانش وقتی مژدة [یافته شدن یوسف را] شنیدند نه روزه آن مسافت را طی کردند...
همانطورکه میبینید حضرت به طور ضمنی تأکید میکنند که ممکن است بسیاري امام زمان(ع) را ببینند ولی ایشان را نشناسند
همان طور که دربارة یوسف و برادرانش اتفاق افتاد. وقتی آنها که برادر یوسف بودند و حتی ضمن داد و ستد هم برادرانشان را
نشناختند به طریق اولی بسیاري از افراد عادي که حضرت را میبینند ایشان را نخواهند شناخت. علاوه بر این، روایاتی را دربارة
استحباب درخواست دیدار حضرت مهدي(ع)؛ داریم در کتاب شریف مکیال المکارم هشت وجه براي دیدار حضرت بیان شده و
همچنین عدهاي از علما, آداب و دستوراتی در کتابهاي خودشان در این رابطه بیان کردهاند. حجتالاسلام و المسلمین مهديپور:
مسلماً در دو دورة غیبت صغري و کبري دیدار حضرت بقیۀالله(ع) میسر بوده و هست. در طول چهارده قرن گذشته تعداد زیادي از
علما به این موضوع تصریح کردهاند. نخستین کسی که به تفصیل در این رابطه سخن گفته مرحوم سید مرتضی علمالهدي (م 436
ق) است. ایشان در کتابهاي الشافی, تنزیه الانبیاء, المقنع فی الغیبۀ, و مسئله وجیزة فی الغیبۀ تصریح کردهاند که ما جایز میدانیم
بسیاري از دوستان و قائلان به امامت آن حضرت در دوران غیبت به خدمت ایشان برسند و در عین حال دیدار خود را مخفی
بدارند. پس از او مرحوم شیخ طوسی (م 450 ق) در کتاب الغیبۀ میفرماید که به خدمت آن حضرت رسیدن میسّر است و ادامه
میدهد که کسی که امام(ع) بر او ظاهر نمیشود حتماً قصور یا تقصیري از ناحیۀ خود او وجود داشته و به همین سبب نتوانسته
خدمت آن حضرت شرفیاب شود. مرحوم طبرسی نیز در کتاب ارزشمند إعلام الوري مینویسد که ما یقین نداریم کسی به
خدمت آن حضرت مشرف نمیشود, و اصولًاُ راهی به تحصیل این یقین وجود ندارد, زیرا کسی که به خدمت ایشان شرفیاب
میشود معمولًا آنرا مکتوم میدارد و هر کسی از حال خودش با خبر است. یکی از علماي معاصر مرحوم طبرسی به نام سریرالدین
محمود همتی رازي در کتاب المنقذ من التقلید به تفصیل بحث کرده که در دورة غیبت به خدمت حضرت رسیدن، امري ممکن
است. سید بن طاووس (م 664 ق) شفافترین مطلب را در این باره مینویسد و صراحتاً در کتاب ظرائف میآورد که بعد از غیبت
کبري بسیاري از شیعیان و غیر آنها به خدمت آن حضرت مشرف شدهاند و به وسیلۀ معجزات و کراماتی که واقع شده یقین
کردهاند که خدمت خود ایشان رسیدهاند. سید بن طاووس در کتاب المحجۀ نیز خطاب به فرزند خویش مینویسد که تنها کسانی
از دیدار آن حضرت محرومند که در پیروي از فرمانهاي ایشان کوتاهی میکنند. از این محدثان بزرگ که بگذریم یک سلسله از
علماي اصولی ما در قرنهاي اخیر این مسئله را به روشنی بیان کردهاند؛ مثلاً مرحوم آیت الله آخوند خراسانی در کتاب کفایۀ
الاصول مینویسد گاهی براي یگانههاي دوران پیش میآید که به دیدار آن حضرت شرفیاب شوند و فتوا را از دو لب مبارك
ایشان دریافت کنند و حتی بعضی وقتها آن بزرگوار را نیز بشناسند. به عبارت دیگر ایشان آنچه را مرحوم سید بحرالعلوم در جایی
گفته بود که نمیشود آن حضرت را دید و در هنگام دیدار ایشان را شناخت، رد کردهاند. مرحوم نایینی نیز در شرح کفایۀالاصول
آري براي انسانهاي کم نظیر اتفاق میافتد که به حضور مبارك آن حضرت تشرف یافته و حکم » : باعنوان فرائدالاصول مینویسد
احتمال این معنا (گرفتن » مرحوم شیخ محمد حسین کمپانی هم در کتاب نهایۀ الدرایۀ مینویسد .« خداوند را از حجت او فرا گیرند
این سه بزرگوار که در رأس علماي اصولی قرن هاي اخیر بودهاند, به .« فتوا از امام زمان(ع)) جز براي افراد بی نظیر متصور نیست
صراحت میفرمایند امکان این معنا وجود دارد که افراد بینظیر و یگانههاي دوران به خدمت حضرت مهدي(ع) برسند و حتی فتوا و
صفحه 9 از 55
حکم خود را از دو لب مبارك ایشان بشنوند. و بالاخره مراجع عظام تقلید حضرات آیات حکیم, میلانی, گلپایگانی در پاسخ به
پرسشها و استفتاآتی که از دفاترشان شده با امضاي خود فرمودهاند که امکان این معنا در دوره غیبت کبري وجود دارد.
حجتالاسلام و المسلمین ناصري: ملاقات با حضرت بقیۀالله روحی له الفداء بنابر گزارش مؤمنان صادق اتفاق افتاده است و این
اتفاق افتادن خود بهترین دلیل براي امکان وقوع آن است. البته شاید سفارش امام حسن عسکري(ع) به حضرت بقیۀالله(ع) براي
دوري از مردم از این جهت بوده که حضرتش در دسترس عموم مردم نباشند. وقتی به حالات بعضی از مؤمنان و مراتب ایمان آنها
نگاه میکنیم میبینیم افراد دلسوختهاي وجود دارند که تنها آرزويشان تشرف به خدمت حضرت بقیۀالله روحی له الفداء است.
علاوه بر آن بعضی از علماي زاهد بزرگ و راه رفته هستند که به شرف این ملاقات نائل شدهاند و گزارش این دیدارها براي ما نقل
شده است. مراتب ایمان مردم متفاوت است و بعضی از آنها در باطن به طور دائم به یاد حضرت اشتغال دارند و همین اشتغال آنها
را به شرف ملاقات نزدیک میکند. اساساً امکان تشرف براي خواصّ شیعه وجود دارد. در روایت آمده است که: طوبی لمن لقیه
فی غیبته؛ خوشا به حال کسی که آن حضرت را در دوران غیبتش دیدار نماید. از آن بالاتر را هم سید بن طاووس براي فرزندش
سید محمد نقل کرده که فرد مؤمنی از خداوند میخواسته او را خدمتگزار حضرت بقیۀالله روحیله الفداء قرار دهد و خداوند
دعاي او را مستجاب کرد. در پی آن حضرت براي او پیغام فرستادند که درخواست تو پذیرفته شد. با اندکی صبر به این سمت نائل
خواهی شد. در طول تاریخ بزرگان علم و تقوا مکرراً به خدمت حضرت میرسیدهاند و از برکات وجودي ایشان بهرهمند
حال ملاقات حال خاص و فوقالعادهاي است که » : میشدهاند. این سرّي از اسرار الهی است. مرحوم آیتالله کشمیري میفرمودند
اگر کسی بر اثر گفتن ذکر یا خواندن دعایی » در ضمن آن, ارتباطی سرّي با مرکز اسرار عالم برقرار میشود. ایشان ادامه میدادند
عموم .« حالی پیدا کند اگر آن حال را براي دیگران نقل کند آن را از دست میدهد. شرف ملاقات هم این چنین لطافتی دارد
تشرفاتی که نقل شده گزارش آن بعد از فوت شخص دیدار کننده به دست ما رسیده است. هر چند مسئله ملاقات با امام زمان(ع)
حقیقت دارد ولی آنقدر لطیف است و نگهداري, مراقبت و مراعات میخواهد که اگر کسی در طول زندگی خود روي گزارش
آن ملاقات مانور بدهد آثارش را از دست میدهد. علت آن هم این است که ملاقات با آن حضرت با دیگر ملاقاتها تفاوت دارد.
در اثر دیدار با ایشان سرّي در وجود انسان احیا میشود که نباید خبر آن به نفوس نامحرمان منتقل شود والاّ اگر شخص در ایام
حیاتش خلاف این قاعده عمل کرد آن سرّ لطمه میخورد و ثمرات و مزایایی را که به واسطۀ آن سر نصیبش شده یا کم میشود یا
آنکه آنرا به کل از دست میدهد. به همین سبب هرگاه براي بزرگان دیداري رخ میداده سفارش میکردهاند که هرگز در ایام
حیاتشان آن را براي دیگران نقل نکنند تا دچار عوارض ناشی از این نقل نشوند. خلاصه اینکه تا وقتی این سرّ قابل انس, لذّت
الفت و بهرهوري است که مخفی باشد و اگر خبر آن منتشر شد دچار آفت میشود. چه برسد به آن که عدهاي بخواهند مدعی
شوند و با ذکر ادعاي خود در مجالس و محافل از این ماجرا نان بخورند. به عبارت بهتر آیا هر کس که بخواهد میتواند به دیدار
امام نائل شود یا اینکه توفیق تشرف تنها نصیب آنها میشود که امام(ع) صلاح بدانند؟ حجتالاسلام و المسلمین آقا تهرانی: اصل
ماجرا از ناحیۀ حضرت است و اینطور نیست که هر وقت من بخواهم این اتفاق ممکن باشد. تمام دیدارها یکسان نیستند؛ بعضی از
آنها مکاشفه است که حتی شخص میتواند دچار چنین تخیلی شود و بعضی هم بسیار رقیق شدهاند. علاوه بر آن برخی
است که دلیل نمیشود خود حضرت باشد یا همین طور « سید مهدي » فرستادههاي حضرت را دیدهاند. این که شخص گفته اسم من
اگر از مکنونات ذهنی ما خبر بدهند. حضرت خیلی بزرگتر از این حرفهاست و دیدارشان خیلی خاصتر از آنچه ما تصور
میکنیم. مثلًا دیدار شیخ عبدالنبی عراقی سراسر مکاشفه است. اگر کسی با مفهوم کشف و مکاشفه آشنا باشد این مسائل را به
خوبی میتواند تشخیص بدهد. بعضی هم خواب یا حتی اضغاث احلام (خوابهاي آشفته) هستند؛ البته بعضی از این خوابها تعبیر
دارند و بعضی هم نه که تمیز اینها هم بر عهدة اهل خبره است و نه همۀ مردم. حجتالاسلام و المسلمین حائري قزوینی: مسلماً این
صفحه 10 از 55
امر در اراده و اختیار شخصی نیست و هر چقدر هم که وي مشتاق دیدار باشد و حتی اعمالی را که در این رابطه نقل شده انجام
بدهد باز هم چنین اختیاري به دست نمیآورد. (و براي نمونه میتوانید به فصل پایانی نجم الثاقب مراجعه کنید) چه برسد به آنها
که به دروغ مدعی میشوند هر وقت اراده کنند به خدمت حضرت میرسند و چنین اجازهاي به آنها داده شده که این مصداق
همان چیزي است که در توقیع شریف تکذیب شده است. در این رابطه باید ما حساب سه گروه را از آنها که واقعاً تشرف داشتهاند
و خدمت حضرت شرفیاب شدهاند جدا کنیم: دستۀ اول عدهاي شیاد هستند که به دروغ مدعی تشرف هستند. گروه دوم آنهایی
هستند که خودشان ادعایی ندارند ولی مورد سوء استفاده قرار میگیرند و دیگران بازار شایعه را دربارة ارتباط آنها با امام
زمان(ع) داغ میکنند که آثار کذب و دروغ در این نقلها عیان است. دستۀ آخر هم افراد سادهاي هستند که به اشتباه و از سر وهم
و خیال مدعی دیدارند, اینها گاه سید خوبی را دیدهاند و حالی به آنها دست داده و به این واسطه گمان کردهاند که حضرت را
دیدهاند یا حتی افراد خیراندیشی به آنها عنایت کردهاند و آنها خیال نمودهاند که او حضرت بوده است. حجتالاسلام و
المسلمین مهديپور: پاسخ روشن است. مسلماً این امر منحصراً به ارادة آقا بقیۀالله(ع) ممکن میشود. تمام دیدارهایی که در طول
غیبت کبري اتفاق افتاده یک سویه بوده و کشش و اراده از ناحیۀ خود حضرت وجود داشته است. اگر کسی مدعی دیدار دو سویه
باشد به این معنی که او هم در وقوع ملاقاتها اختیار و حق تصمیمگیري داشته باشد این همان ادعاي نیابت خاص است و لذا کسی
حق ندارد بگوید من هر وقت بخواهم میتوانم به خدمت حضرت برسم. مرحوم علامه مجلسی(ره) در شرح و تفسیر توقیع مشهور
ادعاي مشاهدة دو طرفه را دربارة کسی میداند که مدعی نیابت « من ادّعی المشاهدة قبل خروج السفیانی و الصّیحۀ فهو کذّاب مفتر »
خاص باشد. حجتالاسلام و المسلمین ناصري: به نظر میرسد این ماجرا شقّ سومی هم داشته باشد و آنگونه که از مجموعۀ
ملاقاتهاي انجام شده با حضرت برداشت میشود ظاهراً تنظیم کنندة این دیدارها خداوند متعال است. کسانی که بنابر مشیت الهی
قرار است ملاقات، رزق و روزي آنها بشود گویا نوعی عصمت خدایی به آنها مرحمت میشده، و از قرار گرفتن در مسیر
گناههاي بزرگ با لطف و عنایت الهی خاصی محافظت میشدهاند. حتی بالاخره از آن در برخی موارد ظاهراً از نسلهاي قبل
کنترل میشدهاند. بارها عرض کردهام که حضرت بقیۀالله روحیله الفداء زندگی خودشان را میکنند و تنها انس و توجهشان به
خداوند متعال است. افراد را خداوند در مسیر آن حضرت قرار میدهد. به این معنا حتی یک ثانیه ملاقات با حضرت ارزشمند است
و شخص دیدار کننده ارزش فوقالعادهاي پیدا میکند. ولی باید توجه داشته باشیم شخصی که قرار است چنین رزق و نصیبی داشته
باشد پیش از آن در وجودش آتشی مشتعل شده است. این آتش عشق هم ثمرة سعی, تلاش و مراقبت بسیار است. بعد از اینکه
آتش عشق روشن شد و شعلهاش در درونش فروزان گشت آنقدر ادامه پیدا میکند تا وابستگیها و تعلقات و خلاصه غیر محبوب
را میسوزاند و موانع برطرف میشود. در حقیقت شخصی که رزق ملاقات دارد, یکپارچه آماده و مستعد ملاقات میشود و هیچ
چیز در ذهن او نیست و غیر از حضرت و عشق به ایشان میل دیگر ندارد. چندي پیش در خدمت آیتالله بهجت بودیم, ایشان از
مداحان گله میکردند که فقط به جنبۀ عشقبازي لفظی با حضرت بقیۀالله(ع) میپردازند. میگفتند باید به زاویۀ معرفتی و معرفی
حضرت هم پرداخت. براي نمونه آیا اصلًا توجه داریم آنچه میگوییم پیش از آن که به شماي مخاطب برسد حضرت بقیۀالله(ع) به
آن دانا هستند و مطلب به سمع ایشان میرسد؟ آیا ما امامان خود را با چنین احاطۀ شهودي شناختهایم که در همه مجالس ومحافل
احاطه و حضور دارند؟ مسلماً اگر ما حضرت را این گونه ببینیم نحوة عمل و رفتارمان عوض میشود. دیداري که در مرتبۀ عشق
باشد و شخص ابعاد و زوایاي اضافیاش سوخته باشد به ندرت حتی نصیب اولیاي الهی و کمّلین (انسانهاي کمال یافته) شده است.
بنابراین موضوع ملاقات با حضرت, اصلًا چیزي نیست که بتوان دربارة آن دهان به شعار گشود. البته نباید فراموش کنیم هر چند
برنامۀ دیدار با حضرت را خداوند متعال تنظیم میکند ولی در عین حال قلب مقدس حضرت هم آینۀ تمام نماي ارادة حق تعالی
است و ایشان آنچه را خداوند اراده کرده, اراده خواهد نمود. این اراده هم مسبوق به آن است که شخص یک پارچه خواست و
صفحه 11 از 55
رغبت شده باشد. آنهایی این ارادة الهی شامل حالشان شده که خیلی سوختهاند و اشک اشتیاق ریخته و افکار موهوم را کنار
گذاشتهاند و تنها فکر و ذکر آنها اتصال با ولیّ وقت و قطب عالم امکان بوده است. نقش اشخاص در دستیابی به این توفیق
چقدر است و آیا میتوان احتمال وقوع این رخداد بزرگ را براي خود زیاد کرد؟ حجتالاسلام و المسلمین آقا تهرانی: دیدار
شرایط خاصی را میطلبد. عموم کسانی که مشرف شدهاند در تنگناها بودهاند. اگر کسی بتواند واقعاً خودسازي کند و قریبالافق
شود, در مسیر امام(ع) قرار میگیرد. مرحوم سید مرتضی(ره) در این باره بحثی دارند که مخفی بودن امام، ناشی از جور ظالمان
است که به دنبال شهید کردن ایشان بودهاند. اگر ما این مشکل را پیش رو نداشته باشیم غیبت فلسفهاش را از دست میدهد. براي
دیدار باید قابلیت شخصی و توفیق الهی با هم جمع شوند. حجتالاسلام و المسلمین حائري قزوینی: از توضیحات قبلی مشخص شد
که تقوا, فضیلت و پرهیز از گناه و معصیت و همچنین تهذیب نفس و اهتمام به اذکار و دستورات که در کتابهاي خاص آمده,
مداومت بر دعاي عهد و مسبّحات پنجگانه ان شاءالله زمینه را براي تشرف مهیا میکند. حجتالاسلام و المسلمین مهديپور: مسلماً
افراد نقش زیادي در این رابطه دارند. هر چند گفتیم کسی نمیتواند ادعا کند چنین باب توفیقی براي او باز است ولی اینطور هم
نیست که تلاش افراد بیتأثیر باشد. اولین راهی که باید در این رابطه پی گرفت تقوا و ترك گناه است؛ چون تنها راه وصال تقوا
است و تنها مانع راه, گناه؛ هنگامی که احمد بن اسحاق به خدمت امام حسن عسکري(ع) شرفیاب میشود و امام(ع) فرزند برومند
خویش را به او مینمایانند، به او میفرمایند: اگر این نبود که نزد خداوند و حجتهاي او عزیزي, هرگز فرزندم را به تو نشان
نمیدادم. اگر کسی میخواهد به خدمت آقا بقیۀالله(ع) برسد و توفیق تشرف را پیدا نماید باید کاري کند که نزد خداوند به
کرامت, عزت و شرافت برسد. قرآن راه به دست آوردن اینها را چنین بیان فرموده که: إنّ أکرمکم عند الله أتقی?کم. همانا
گرامیترین شما نزد خداوند, با تقواترین شماست. در توقیع حضرت خطاب به شیخ مفید(ره) آمده: اگر نبود آنچه از دوستان به ما
میرسد (یعنی گناهان آنها) که ما آن را از ایشان توقع نداریم یُمن دیدار ما از آنان به تأخیر نمیافتاد. یعنی ممکن است زمان فرج
میگوید موفق شود و نیم رخی از آن حجت « یابنالحسن یابن الحسن » ، کلی و ظهور نرسیده باشد ولی کسی که هر شب تا سحر
خدا را تماشا نماید. راه دوم، حضور در اماکن خاص مثل حضور در عرفات در روز عرفه است. علی بن مهزیار بیست بار از اهواز به
مکه مشرف شد و در نهایت هم به خدمت حضرت شرفیاب شد. چهل شب چهارشنبه در مسجد سهله و جمکران بیتوته کردن نیز
در این مسیر مؤثر است و میتواند انسان را پیش ببرد. و بالاخره توسل و تضرع باید کرد. چهل روز زیارت عاشورا ممکن است
براي انسان چنان توفیقی را فراهم آورد. از همۀ اینها مهمتر, احساس اضطرار است. اگر کسی احساس کند مشکلش را کسی جز
آقا بقیۀالله نمیتواند حل کند و با این احساس اضطرار و انقطاع کامل به در خانۀ ایشان برود احتمال به دست آوردن توفیق براي او
بسیار زیاد است؛ حال چه مسلمان و شیعه باشد چه پیرو دیگر ادیان و مذاهب. حجتالاسلام و المسلمین ناصري: مقدمات لازم براي
پیدا کردن شرف دیدار دو دستهاند: قریب و بعید؛ اولین مطلبی که باید مدّ نظر داشته باشیم این است که میان امیرالمؤمنین(ع) و
حضرت بقیۀالله(ع) فرقی نیست. کسانی میتوانستند از امیرالمؤمنین(ع) بهره ببرند، که اهل شده باشند والا پسر نوح که نااهل شده
بود به سفینه راهش ندادند. مسلماً کسانی که مسائل شرعی را مراعات نمیکنند از این سفینه بیرون هستند. اول باید به انجام همۀ
واجبات و ترك همۀ محرمات و دوري از لقمۀ ناپاك مقید شد و حتیالامکان مستحبات را انجام داد و نمازها را در اول وقت به جا
آورد. بعد از اینکه به واسطۀ تقیّد به این امور شمعی براي محبت و تشرف به خدمت حضرت درون انسان روشن شد، باید هر لحظه
شعلۀ آنرا بیشتر و آنرا بر افروختهتر کرد. بعضی از بزرگان توصیه میکردند که در فراق حضرت بسیار گریه کنید؛ چون گریه
براي ایشان توفیق انسان را زیاد میکند. ارتباط با قرآن، هم برکات بسیاري دارد و هم موانع را به سرعت برطرف میکند و مایۀ
نزدیکی بیشتر با حضرت میشود. گریۀ بر مصائب سید الشهداء(ع) انسان را طلایی و مستحق اتصال با مرکز و کانون نور میکند.
گریه بر ایشان خیلی زود انسان را پاك کرده و بر نصیب فرد از شرف ملاقات میافزاید. به هر حال کسی که میخواهد به خدمت
صفحه 12 از 55
حضرت شرفیاب بشود باید با ایشان حال مشترکی هم داشته باشد. وقتی خود آن حضرت در زیارت ناحیۀ مقدسه خطاب به جدّ
چه خوب است منتظران ایشان هم هر صبح و شام ؛« اي جدّ بزرگوارم, هر صبح و شام براي شما میگریم » : بزرگوارشان فرمودند
توسلی به حضرت سیدالشهدا(ع) داشته باشند. خود این میتواند نقطۀ مشترکی باشد که فرد را به حضرت بقیۀالله(ع) نزدیک کند و
او را مورد توجه و نظر خاص ایشان قرار دهد. به علاوه که معمولًا در چنین اوقاتی براي انسان حال دعا و توسل پیش میآید و اگر
با آن چشم گریان بر مصائب امام حسین(ع) دستانش را به دعا و توسل بردارد و از خداوند دیدار با حضرت بقیۀالله ارواحنا فداه
را طلب کنند اورا بینصیب نخواهند گذاشت. آیتالله بهجت از استادشان مرحوم آیتالله قاضی نقل میکردند که گفته بود هر
کس مدتی به نماز اول وقت ملتزم شود و نسبت به آن ثبات قدم داشت اگر دستش را به دعا بلند کرد و دعایش مستجاب نشد مرا
نفرین کند. به عبارت دیگر ایشان به تبعیت از ستادان معتقدند یکی از راههایی که باعث میشود دعایمان مستجاب شده، توفیق
تشرف به خدمت حضرت بقیۀالله ارواحنا فداء را بیابیم همین تقیّد به نماز اول وقت است. لطفاً یکی از تشرفاتی را که بیش از
دیگر تشرفات در خاطرتان نقش بسته و آنها را تحت تأثیر قرار داده است براي ما نقل کنید. حجتالاسلام و المسلمین آقا تهرانی:
بعضیها واقعاً نسبت به حضرت توجه ویژهاي داشتهاند. البته اگر ما خودمان چنین حال و روحیهاي نداریم بهتر است از توصیههاي
مرحوم امام خمینی(ره) تبعیت کنیم و حداقل حالات دیگران را انکار و تکذیب نکنیم. هرجا ما دلیل قاطعی براي رد کردن نداشتیم
بهتر است سکوت کنیم. کم نبودهاند آنهایی که توفیق دیدار حضرت نصیبشان شده ولی اهل حرفزدن و لو دادن ماجرا نبودهاند.
اینهایی که در شهرهاي مختلف مثل قم, تهران و جاهاي دیگر دستگیر میشوند که مدعی ارتباط و تشرف دائم هستند هم آثار
کذب و دروغ از سر و رویشان میبارد و هم باید آنها را به شدت تکذیب کرد چون موضوع را واقعاً لوث میکنند. امام(ع) به فکر
امت خویش هستند و صراحتاً فرمودند: إنّا غیر مهملین لمراعاتکم و لاناسین لذکرکم. ما در امور شما کوتاهی نمیکنیم و از یاد شما
غافل نیستیم. اصلًا جالب نیست که امامی به یاد امت و پیروانش نباشد. بزرگان ما در این مسیر توفیقاتی نصیبشان میشد و به
خدمت حضرت میرسیدند. سالهاي قبل در قم شخصی بوده که الان اسم و مشخصاتش را به خاطر نمیآورم. او از خداوند متعال
طلب فرزند کرده بود ولی جواب نگرفته بود. براي همین تصمیم میگیرد که چهل شب چهارشنبه به مسجد جمکران برود. با
ماشینی که داشت از پل آهنچی و پل حجتیه چند تا زائر را هم مجانی به همراه خود میبرد. خودش نقل میکرد؛ یکی از این شبها
دو تا طلبه سوار ماشینم شدند. آقاي بزرگواري هم جلوي ماشین نشست. آن دو طلبه خیلی با آقا صحبت میکردند و از وضعیتشان
حکایت نموده، به دنبال راه حل معضلاتشان بودند. به مسجد که رسیدیم و خواستند پیاده شوند آن آقا پولی درآوردند که به من
بدهند, گفتم: پولی نیست و مجانی است. گفتند: این پول نیست سکه است. در ضمن حاجتت برآورده شد, آن بچهاي را که
خواسته بودي، از خداوند طلب کردیم و خداوند هم لطف کرد. این بچه هیجده سال بیشتر مهمانت نیست قدرش را بدان شهید
حک شده و طرف دیگرش نام پنجتن آل عبا(ع). بعدها آن « و انیکاد » خواهد شد. میگوید سکه را نگاه کردم دیدم یکطرفش
شخص وقتی براي یکی از آقایان ماجرا را نقل میکند او میگوید این جریان اشتباه است چون آقا فقط در مکه و مدینه سکه
میدهند و نه جمکران. طلبههایی که سوار ماشین بودند تازه بعد از ماجراي سکه میفهمند که با حضرت همسفر بودهاند و از ماشین
پیاده میشوند و هر چه میگردند ایشان را پیدا نمیکنند. همان شخص باز نقل میکرد که روز اربعین، مقابل در قبرستان شیخان که
در خیابان ارم و روبروي پاساژ ملت باز میشود, ایستاده بودم و دستههاي عزاداري را که در حال عبور بودند تماشا میکردم.
ناگهان به ذهنم خطور کرد که آیا حضرت اینها را دوست دارد؟ چون بعضی از عزاداران را میشناختم و میدانستم که اهل گناه و
معصیت هستند. ناگهان آقا را پشت سرم دیدم که سلام میکنند. رویم را برگرداندم و جواب سلام ایشان را دادم. از من پرسیدند:
مگر میشود اینها براي جدّ ما » : عرض کردم براي جدّ غریبتان امام حسین(ع)؛ فرمودند «؟ اینها براي چه کسی عزاداري میکنند »
جواب سؤال اولم را گرفتم ولی خیلی برایم عجیب بود که چرا آنها اصلاً «. عزاداري کنند و ما نسبت به اینها توجه نداشته باشیم
صفحه 13 از 55
چرا برادران یوسف » : متوجه حضور حضرت نیستند؟ حضرت خودشان همین سؤال را از من پرسیدند و من سکوت کردم، فرمودند
چون معصیتش را » : من دوباره از روي ادب سکوت کردم تا ببینم خودشان چه میفرمایند. فرمودند «؟ که یوسف را دیدند نشناختند
بعد از آن حضرت رو به من کرده، فرمودند: آیا پول خرد همراهت داري؟ دست در .« کرده بودند. جواب دو سؤالم را گرفته بودم
جیبم کردم و هر چه پول خرد داشتم به ایشان تقدیم کردم. بعد از کمی که این دست و آن دست کردند فرمودند: ما خواستیم این
پولها عوض نشود. بعد فرمودند: پولها را بگیر. گفتم نه, خدمتتان باشد. فرمودند: نه میخواستم بگویم ما در قم هم سکه میدهیم
یعنی جواب شبهۀ آن فرد را هم داده بودند. حجتالاسلام و المسلمین حائري قزوینی: تشرفاتی که نقل شده بسیار است ولی آنچه از
نظر بنده اهمیت بیشتري دارد آن دسته از تشرفاتی است که بزرگان ما در دورههاي قبل برایشان رخ داده است. شیخ صدوق در
« غانم بن سعید هندي » کمالالدین (به سه طریق) (ج 2, صص 437 و 438 ) و شیخ کلینی درکافی (ج 1، ص 515 ) نقل کردهاند که
از بزرگان و شخصیتهاي برجستۀ کشمیر بوده و در زمرة آن چهل نفري قرار داشته که کتابهاي چهارگانۀ تورات, انجیل, زبور و
صحف ابراهیم را به خوبی میخوانده و از مضامین آنها مطلع بوده است. این چهل نفر که رتق و فتق امور به دستشان بوده روزي
دربارة پیامبر آخرالزمان بحث میکنند و قرار میشود که غانم براي جستوجو در این رابطه سفر کند. غانم به سمت کابل راهی
میشود که در آن جا به واسطۀ حملۀ راهزنان, پولهایش را از دست داده، مجروح میشود. سلطان کابل هم او را به حاکم بلخ
معرفی میکند. حاکم بلخ علماي منطقه را که از علماي اهل سنت بودهاند جمع میکند تا با هم بحث و گفتو گو کنند. غانم
اوصاف پیامبر آخرالزمان را میگوید، آنها هم تأیید میکنند که این ها اوصاف پیامبر ماست. غانم میپرسد: وصی او کیست؟
میگویند: ابوبکر. میپرسد: نسبتش چه بودهاست؟ میگویند: دخترش همسر آن حضرت بوده است. از نسب میپرسد میگویند با
پیامبر (ص) در نسب یکی نبوده است. غانم میگوید: نه . این پیامبر آخرالزمان ما نیست. چون درکتابهاي ما آمده که وصی او
نزدیکترین نسبت را به ایشان دارد و پسرعموي او و دامادش است. علماي حاضر عصبانی شده و میخواهند او را مورد ضرب و
شتم قرار دهند که حاکم مانع میشود و قرار میگذارد که با یکی از اصحاب امام حسن عسکري(ع) که در آنجا سکونت داشته
بحث کند. حسین بن اشکیب هم با او گفتوگو میکند و پس از آن غانم به دست او مسلمان میشود. غانم از پیامبر(ص) و وصی
ایشان میپرسد و از حسین جواب میشنود که ایشان از دنیا رفتهاند و الان یکی از فرزندان ایشان جانشین آنهاست. غانم خیلی
اظهار اشتیاق میکند که حضرت مهدي(ع) را ببیند. حسین او را به سمت عراق راهنمایی میکند، و او هم با عبادت و توسل بسیار
تشرف به خدمت حضرت نصیبش میشود و حضرت هم دستوراتی دربارة سفر حج به او میدهند که علاقهمندان میتوانند در
منابعی که اشاره کردم تفصیل این ماجرا را که در دورة غیبت صغري اتفاق افتاده بود, مطالعه کنند. حجتالاسلام و المسلمین
مهديپور: تشرفات فراوان بوده و هر کدام از آنها کاربردها و پیامهاي متعددي براي ما که در دوران غیبت محروم هستیم دارند.
امّا تشرفی که خودم در طول زندگی از آن خیلی بهره بردهام, تشرفی است که حدود هشتاد سال پیش در هند واقع شده است. من
این تشرف را با یک واسطه از شاهد ماجرا نقل میکنم. واسطه، مرحوم آیتالله سیدنورالدین میلانی فرزند مرجع بزرگوار آیتالله
سید محمد هادي میلانی است که ایشان از کلیددار حرم مطهر حضرت سیدالشهداء(ع) نقل میکنند (مرحوم آیت الله میلانی امام
جماعت حرم آقا امام حسین(ع) بودند). در حدود هشتاد سال پیش از این، کلیددار حرم آقا امام حسین(ع) به هند رفته بود. آن جا
رسیده و چند روز در محضرشان مهمان بوده است. روز دوشنبهاي « سید فرزند علی » خدمت یکی از علماي بزرگ آن جا به نام
یکی از هندوهاي گاوپرست نزد ایشان میآید و میگوید مشکلی دارم که گفتهاند شما راهحلی براي مشکل من دارید . پرسیده بود
مشکل شما چیست؟ او هم جواب داده بود به من تهمت قتل عمد زدهاند و در مدتی که در زندان بودهام, وکیلی از انگلستان گرفته
بودم که به او 25000 روپیه دادم ولی نتوانست از من رفع اتهام کند. قرار بود امروز من اعدام شوم که با پیگیريهاي وکیلم یک
هفته به من مهلت دادند تا دوشنبۀ هفتۀ بعد اعدام شوم. من دستم از همه جا کوتاه است و تنها راه پیش روي من این است که
صفحه 14 از 55
دوشنبه با پاي خودم به پاي چوبۀ دار بروم. به من گفتند شما آقاي بزرگواري دارید که اگر او بخواهد میتواند مشکل مرا حل کند.
من آمدهام و از شما میخواهم که به هر وسیلهاي است از آن آقا بخواهید که مشکل مرا حل کند. من آدم ثروتمندي هستم نصف
همۀ اموالم را به شما میدهم. ایشان در پاسخ میفرمایند: بلی ما همچون آقایی داریم ولی تو خودت باید به دنبال ایشان بروي.
میپرسد: چطور بروم؟ میگوید: شما به بازار بروید یک دست لباس کامل بخرید. (چون آن آقا هندو بوده و حتی اگر به داخل
اقیانوس میرفت بدنش پاك نمیشد ایشان خواسته بود که براي او لباس پاکی در نظر بگیرد) و یک دست حولۀ نو و بعد به حمام
برو. بعد از آن که خود را کاملاً شستی دست به هیچ چیز نزن و با این حولۀ نو خود را خشک کن و لباسهاي نو را هم بپوش و
نیمۀ شب به قبرستان شیعیان برو (چون امامزاده و مانند آن در آن شهر وجود نداشته است) در آن جا تنها متوجه این بزرگوار باش و
صدا کن. آن قدر او را صدا بزن تا تشریف بیاورد. وقتی تشریف آوردند و دردت را گوش دادند قطعاً « یابنالحسن » او را با عنوان
مشکلت حل شده است. کلیددار میگوید تا هفتۀ بعد در منزل سید فرزند علی (آن عالم شیعۀ هندي) بود. دوشنبه بعد آن هندو
آمد و به قدري خوشحال بود که معلوم بود مشکلش حل شده است. 60000 روپیه جلوي سید گذاشت و تشکر کرد و گفت مشکل
من حل شد. سید پرسید چطور حل شد؟ هندو گفت: من تمام آنچه را گفتید انجام دادم. در قبرستان حدود پنج ساعت با انقطاع
کامل و اضطرار یابنالحسن گفتم. هوا داشت روشن میشد که حالت تردیدي در من به وجود آمد که نکند من موفق نشدهام و
صداي من به گوش آن آقا نرسیده است. ناگهان دیدم نوري از دور پیدا شد و شخصی سوار بر اسب آمد، من سیمایشان را
نمیدیدم فقط نور شدیدي در جلوي من نمایان بود که نمیتوانستم به آن نگاه کنم. اسب ایشان هم سراپا نور بود و من فقط به
گفتم: «؟ با من چکار داري » : پاهاي اسب که روي زمین بود میتوانستم نگاه کنم. تا به من رسیدند مرا به اسم صدا کردند و گفتند
گفتم اگر شما واقعاً همان آقا هستید پس «. من همان کسی هستم که پنج ساعت است مرا صدا زدي » : آقا شما را نمیشناسم. گفتند
بلی مشکل شما حل » : قطعاً از مشکل من مطلعید. لبخندي زدند و از نوري که در میان نور شکفت فهمیدم که لبخند زدهاند. فرمودند
شد. شما روز دوشنبه بدون هیچ واهمه به دادگاه خودتان را معرفی کنید ما حکم برائت شما را امضا کردیم. حکم را بگیرید و
آقا راه افتادند که بروند, گفتم آقا شما این همه قدرت دارید چرا این همه شیعیان هندوستان گرفتار هستند؟ آقا «. بیرون بیایید
این جمله را که نقل کرده بود «؟ آنها کی مثل تو در خانۀ ما آمدهاند و از ما پاسخ نشنیدهاند » : جوابی سخت و کارگشا فرمودند
مرحوم سید فرزند علی فرموده بود تو پولت را بردار، ما به پول شما نیاز نداریم. کلیددار میگوید من به عربی به آقا گفتم شما پول
را نیاز نداردي کل طلبههاي نجف در زندگی مشکل دارند به ما بدهید تا آن را براي آنها بفرستیم. ایشان به من فرمودند: آقا همۀ
این سربازان و ارادتمندان را زیر نظر دارد. اینها آقا و مولا دارند و روزيشان به پول یک هندوي نامسلمان حواله نشده است. این
پول را نگرفتند و او را روانه کردند. این ماجرا به خوبی معلوم میکند که مثل سید فرزند علی لازم است که هم مقام آقا را بداند و
هم در برابر مال و منال دنیا سر کج نکند تا بتواند با یک اشاره، یک نفر را با آن چنان وضعیتی نجات بدهد و او را به در خانۀ آقا
بقیۀالله(ع) بفرستد و پاسخ بگیرد. درسی که این ماجرا به ما میدهد و میتواند در تمام عمر سر لوحۀ زندگیمان قرار بگیرد این
است که اگر ما هم صادقانه و با اخلاص و احساس اضطرار به در خانۀ حضرت برویم مسلماً پاسخ میشنویم. متأسفانه ما همۀ درها
را میزنیم و بعد سراغ حضرت میرویم در حالی که ما باید در تمام مشکلاتمان به در خانۀ حضرت بقیۀالله(ع) برویم و از ایشان
بخواهیم و پاسخ را هم بشنویم. امیدواریم حضرتعالی، همۀ دوستان، خانوادة مجلۀ موعود و همۀ خوانندگان عزیز مجله این را به
کار ببندند و در هر مشکلی قبل از همه به در خانۀ آقا بقیۀالله(ع) بروند و پاسخ بگیرند ان شاءالله. حجتالسلام و المسلمین ناصري:
افراد زیادي به خدمت حضرت مشرف شدهاند که هر کدام از این تشرفات براي عدهاي گوارا و جذاب است. در هر کدام از این
تشرفات نیز حقایقی در پشت پرده نهفته است. تشرف ابوالحسن ضراب اصفهانی علاوه بر نکات و دقایق بسیاري که دارد, هدیه و
است. مرحوم سید بن طاووس اصرار دارند که این صلوات، در « صلوات ابوالحسن ضراب » میوهاي هم به آن ضمیمه شده که همان
صفحه 15 از 55
روز جمعه، بعد از نماز عصر و در بقیۀ روزها خوانده شود. ابوالحسن ضراب مردي عالم بوده که در اصفهان یکپارچه سُنّی آن
دوران، از تشیع دفاع میکرده است. وي ضمن ماجرایی حدود یک ماه در همسایگی حضرت زندگی کرده و نکات و دقایقی را از
ایشان براي ما نقل نموده است. ابوالحسن در مکه وارد خانهاي میشود که اوصاف این خانه را در دیگر تشرفات هم میبینیم.
حضرت در طبقۀ بالاي این منزل سکونت داشتهاند. در این منزل پیرزنی هم زندگی میکرده که میان حضرت و شیعیان واسطه
میشده و گاه اسباب تشرف را فراهم میساخته است. گویا آن خانه, منزل حضرت خدیجه بوده و آن بانو هم نسبتی با حضرت
داشتهاند. بارها ابوالحسن در را محکم میبسته ولی در نهایت ناباوري میدیده شخصی بدون باز کردن در به خانه وارد میشود که
چهرهاي بسیار نورانی داشته و آن قدر این نور جلب توجه میکرده که حتی همراهان سنی او نیز آن را میدیدهاند. توصیف دقیق
سیماي دقیق و شمایل حضرت توسط ابوالحسن ضراب از جمله امتیازات این تشرف است. 1 این تشرف که حتی بعضی از فقهاي ما
بر اساس محتواي آن در برخی موارد فتوا صادر کردهاند به خوبی گویاي صحت و اعتبار آن است و این دست تشرفات و همچنین
تشرفات سیدبن طاووس, سید بحرالعلوم و دیگران هیچ جایی را براي انکار و حتی اظهار شک نسبت به اصل ماجراي تشرفات باقی
نگذاشته است. هر چند حضرت همانند خورشید پشت ابر براي عموم مردم افاضه کنند ولی بعضی از بزرگان از نعمت دیدار ایشان
بیبهره نیستند و حتی بنابر محتواي روایات حدود سی یا چهل نفر دائماً در خدمت حضرت هستند که حضرت خضر نبی ازجملۀ
ایشان است. امیدواریم که خداوند متعال همۀ ما را در زمرة کسانی قرار دهد که آن قدر توفیق انجام عمل صالح بیابند و عشق و
محبت به حضرت بقیۀالله ارواحنا فداه در وجودشان مشتعل شود که جمال دلآراي آن حضرت در دیدگاه و صفحۀ ذهنشان
ترسیم شود و رزق دیدار و صحبت با ایشان در دو دنیا نصیبشان گردد. ان شاءالله. پینوشت: 1. توضیح مفصل دربارة این تشرف را
در کتاب میهمان آفتاب، که با همکاري مؤسسۀ فرهنگی موعود و مؤسسۀ فرهنگی دارالمهدي منتشر شده میتوانید مطالعه کنید.
میزان کمال صلوات
علامه امینی رسول خدا به صراحت چنین بیان داشته است: بر من صلوات بَتراء (= ناقص و بریده شده) نفرستید، سؤال شد: یا رسول
ولی دربارة آل من ساکت باشید. « اللّهمّ صلّ علی محمّد » الله صلوات بتراء چیست؟ فرمود: اینکه (بر من صلوات بفرستید و) بگویید
مناقب فاطمه زهرا(س) در روایات شیعه و سنی احادیث و روایاتی که در .« اللّهمّ صلّ علی محمّد و آل محمّد » : شما باید بگویید
شأن حضرت صدّیقه وارد شده دو دستهاند: یک دسته، روایات اشتراکی است؛ یعنی روایاتی در منقبت حضرت رسول اکرم، امیر
المؤمنین و حسنین(ع) می باشد که حضرت زهرا(س) نیز در آن مناقب اشتراك دارد. دستۀ دوم، احادیث اختصاصی است؛ یعنی
روایاتی که مخصوص است به مدایح و فضایل حضرت صدّیقه؛ و ما اخبار دستۀ اوّل را در چند موضوع ردهبندي و مورد بحث قرار
میدهیم. زهرا(س)، یکی از علل آفرینش در این موضوع، اخبار بسیاري از شیعه و سنّی روایت شده است که به موجب آنها، ثابت
می شود حضرت صدّیقه سبب آفرینش عالم بوده است، همانگونه که پدر بزرگوارش، امیر المؤمنین و حسنین علّت خلقت بودهاند.
است: رسول خدا فرمود: هنگامیکه خداي تعالی حضرت آدم ابوالبشر را « ابو هریره » حدیثی در اثبات این مطلب که راوي آن
آفرید و از روح خود در او دمید، آدم به جانب راست عرش نظر افکند، آنجا پنج شبح غرقه در نور، به حال سجده و رکوع
خدایا قبل از آفریدن من، کسی را از خاك خلق کردهاي؟ خطاب آمد: نه، نیافریدهام. عرض کرد: پس » : مشاهده نمود، عرض کرد
این پنج شبح که آنها را در هیئت و صورت همانند خود میبینم، چه کسانی هستند؟ خداي تعالی فرمود: این پنج تن از نسل تو
هستند. اگر آنها نبودند، تو را نمیآفریدم. نامهاي آنان را از اسامیخود مشتقّ کردهام ومن خود آنان را نامگذاري کردهام. اگر
این پنج تن نبودند، نه بهشت و دوزخ را میآفریدم و نه عرش و کرسی را. نه آسمان و زمین را خلق میکردم و نه فرشتگان و انس
و جنّ را. منم محمود و این محمّد است، منم عالی و این علیّ است، منم فاطر و این فاطمه است، منم احسان و این حسن است، و منم
صفحه 16 از 55
محسن و این حسین است. به عزّتم سوگند، هر بشري اگر به مقدار ذرّة بسیار کوچکی، کینه و دشمنی هر یک از آنان را در دل
داشته باشد، او را در آتش دوزخ میافکنم. یا آدم، این پنج تن، برگزیدگان من هستند و نجات و هلاکت هر کس، وابسته به حبّ
و بغضی است که نسبت به آنان دارد. یا آدم! هر وقت از من حاجتی میخواهی، به آنان توسّل کن. ابوهریره میگوید: پیامبر اکرم
در ادامۀ سخن فرمود: ما پنج تن کشتی نجاتیم. هرکس با ما باشد، نجات یابد و هرکس از ما روگردان شود، هلاك گردد. پس هر
کس حاجتی از خدا میخواهد به وسیلۀ ما اهل بیت از حضرت حق تبارك و تعالی مسئلت نماید. این حدیث را شیخ الاسلام
حموینی در فرائد، حافظ خوارزمیدر مناقب و چند تن دیگر از دانشمندان اهل سنّت نقل کردهاند. اقتدا و توسّل به حضرت زهرا
س) یکی از مناقبی که وجود مقدّس حضرت زهرا(س) با پدر و همسر و فرزندش مشترك است، در اهتدا و اقتدا و تمسّک است؛
یعنی هدایت یافتن و پیروي کردن مردم از آنان و در موقع نیاز، متوسّل شدن به آنان. انس بن مالک روایت میکند: روزي پیامبر
اکرم(ص) با ما نماز صبح به جاي آورد. پس از فراغت از نماز، روي مبارکش را به سوي ما گردانید و فرمود: اي جماعت
مسلمانان! هر کس آفتاب را از دست بدهد، پس باید به ماه تمسّک جوید، و در فقدان ماه دست به دامان زهره شود و اگر زهره را
نیابد، به دو ستارة فَرقَدان پناه آورد. از پیامبر اکرم سؤال شد که یا رسول الله! مقصود از آفتاب و ماه و زهره و فرقدان (دو ستارة نور
افشان) چیست؟ فرمود: من آفتابم، علی، ماه و فاطمه زهره است و دو ستاره حسنین هستند. آنان و کتاب خدا، دستآویزهاي بشرند
و همواره به هم پیوستهاند و هرگز از یکدیگر جدا نمیشوند تا در کنار حوض کوثر به من ملحق شوند 1. از روایت مذکور کاملًا
روشن است که حضرت صدّیقه(س) در مراتب و مناقب گفته شده، هم ردیف رسول اکرم(ص)، امیرالمؤمنین و حسنین(ع) است و
در مقام تمسّک، اهتدا و اقتدا همانند آنان میباشد. اگر ایشان در ولایت و عصمت نظیر پیامبر اکرم(ص)، علی و حسنین(ع) نبود؛
امر هدایت یافتن و پیروي مردم از او و توسّل هر بشري در مشکلات به او، کاري بیهوده و گزاف میبود. ترتیب اسماء پنج تن در
آسمانها، در عرش، در کرسی، در جنّت و در سایر مواقف که نوشته شده و یا مورد خطاب خداي قرار گرفتهاند به همین سبک و
نسق بوده است. آنچه میتوان از ترتیب اسامیآنان در کلام پیامبر استفاده کرد، این است که رسول اکرم(ص) داراي عالیترین
مقام، و امیرالمؤمنین(ع) پس از پیامبر، و حضرت زهرا(س) بعد از او، و حسنین پس از فاطمه(س)، صاحب والاترین مقام در جهان
آفرینش هستند. در ادامه، این مطلب را اثبات خواهیم کرد که حضرت زهرا(س) از یازده امام دیگر افضل و برتر است، و اگر جز
این یک منقبت، فضیلت دیگري در شأن ایشان نبود، همین براي اثبات مقام ولایت آن حضرت کافی بود. جنگ و صلح با
زهرا(س)، همانند جنگ و صلح با پیامبر(ص) این موضوع که از موضوعهاي دیگر مهمتر است، عبارت از این است که حضرت
زهرا(س)، در مقام ولایت شریک امیرالمؤمنین و حسنین(ع) است و جنگ و یا صلح با فاطمه و دوستی و یا دشمنی نسبت به او عیناً
همانند جنگ یا صلح با علی و حسنین(ع) و یا حبّ و یا بغض نسبت به آنان(ع) است. زید بن اَرقَم روایت میکند که: روزي همراه
پیامبر اکرم(ص) بودیم که وحی نازل شد. ما منتظر اتمام نزول وحی بودیم تا آن حضرت از اتاق خارج شود. هوا به شدّت گرم بود.
در آن هنگام، علی بن ابی طالب و همراه او فاطمه، حسن و حسین(ع) از راه رسیدند و در سایۀ دیواري به انتظار نشستند تا نزول
وحی به پایان رسد و حضرت رسول(ص) از حجره بیرون آید. وقتی که پیامبر اکرم(ص) از اتاق خارج گردید، نظر مبارکش بر علی
و فاطمه و حسنین افتاد. حضرت به نزد آنان رفتند و ما در حالی که به جاي خود ایستاده بودیم، دیدیم که حضرت رسول(ص) عباي
خودش را بر بالاي سر آنان سایبان کرد، با یک دست عبا را گرفته بود، و دست دیگرش در دست علی بود که در زیر عبا جاي
داشت. آنگاه پیامبر چنین فرمود: خدایا! من اینان را دوست میدارم. پس تو نیز دوستشان بدار. بار الها! من با هر کسی که با اینان
در صلح و صفا باشد، در صلح و آشتی هستم و هر کس که با این چهار تن بجنگد، من نیز با او در جنگ خواهم بود. ایشان این
پیامبر اکرم(ص) نظر به سوي علی، فاطمه، حسن و حسین افکند و سپس فرمود: » : کلمات را سه بار تکرار نمود. 2 ابو هریره میگوید
3 توجه .« من، با هر کسی که با شما بجنگد، در ستیزم؛ و با هر کسی که با شما در سِلم و آشتی باشد، من نیز در صلح و صفا هستم
صفحه 17 از 55
به این نکته ضروري است که آن انسانی که هرگز کلمه اي، حرفی، حرکتی در هیچ مورد جز به فرمان و اجازة خدا از او صادر
نشود، و جز در راه محبّت و رضاي پروردگار قدمیبرندارد، و پیوسته در گفتار و کردار و در تمام حالاتش، محدود و متعهّد و مقیّد
به امر خدا باشد؛ تنها او شایسته است که پیامبر اکرم(ص) صلح با او را، سِلم و آشتی با خودش بداند و جنگ با او را، ستیز با
خودش به حساب آورد. کاملاً روشن است که فاطمۀ زهرا(س) صاحب آن نفس پاك انسانی، و آن همه صفات ربّانی، یقیناً باید
در شئون ولایت، هم ردیف و هم درجه و یکسان با پیامبر اکرم(ص)، علی و حسنین(ع) باشد. ابن عبّاس گوید: روزي پیامبر
اکرم(ص) نشسته بودند و علی و فاطمه و حسن و حسین(ع) نیز حضور داشتند. دعاي آن حضرت در میان جمع، چنین بود: بار الها!
تو خوب میدانی که اینان خاندان من، و عزیزترین مردم نزد من هستند، پس محبّان و دوستانشان را دوست بدار و با دشمنانشان
دشمنی فرما. یارانشان را اعانت بنما، اینان را از جمیع ناپاکیها پاك و مبرّا بدار. از جمیع گناهان برکنار و مصون و محفوظ نگه
دار، و از جانب خود به روح القُدُس تأییدشان فرما... . 4 روایات بسیاري از ائمّۀ اطهار(ع) در موارد مختلف نقل شده است که
میفرماید: معصومین روحی دارند غیر از روح عموم بشر، که هیچ انسانی در داشتن این روح که در جمیع اخبار، آن را روح
مینامند با آنان هم ردیف نیست. روح القُدُس، همان روحی است که در سایۀ آن، پیامبر اکرم(ص) صاحب ولایت است. « القُدُس
این همان روح قُدسی است که با داشتن آن، علی(ع)، حضرات امام حسن و امام حسین و امامان دیگر از اولاد امام حسین، بر همۀ
مردم ولایت دارند. این همان روحی است که به تأیید پیامبر اکرم، حضرت صدّیقه (س) نیز دارندة آن است و با داشتن این روح،
آن حضرت هم ولیّالله میباشد. فاطمه(س) میزان کمال صلوات رسول خدا به صراحت چنین بیان داشته است: بر من صلوات بَتراء (=
اللّهمّ » ناقص و بریده شده) نفرستید، سؤال شد: یا رسول الله صلوات بتراء چیست؟ فرمود: اینکه (بر من صلوات بفرستید و) بگویید
صلواتی که شامل علی، .« اللّهمّ صلّ علی محمّد و آل محمّد » : ولی دربارة آل من ساکت باشید. شما باید بگویید « صلّ علی محمّد
فاطمه و حسنین(ع) نباشد، مقطوع و بریده است و مورد قبول خدا و رسولش نمیباشد. لذا حضرت صدّیقۀ زهرا همردیف و برابر
افرادي است که جمیع مسلمین با ایمان جهان از شیعه و سنّی هر شبانه روز در تشهّد نمازهاي پنجگانه بر او درود میفرستند؛ و او
در این مقام، همتاي محمّد بن عبدالله، و علی و حسنین(ع) است؛ و همین لزوم صلوات بر فاطمه (س) در هنگام اقامۀ نماز یک
منقبت و فضیلت ساده نیست، بلکه نشانگر مرتبۀ اعلی و منصب والاي آن حضرت است که این چنین در جَنب صاحبان رسالت و
امامت قرار گرفته است. بدون تردید باید فاطمه، خود ولیّۀ الله و داراي مقام ولایت بوده باشد، تا همردیف و همتاي اولیاي خدا،
مورد خضوع و مشمول صلوات و درود جمیع مؤمنین جهان در هر زمان و مکان باشد. ماهنامه موعود شماره 77 پینوشتها?:
برگرفته از: فاطمۀالزهرا، تألیف علامه امینی(ره)، به کوشش حبیبالله چایچیان. 1. العرائس (مخطوط) [رجوع بفرمایید به احقاق
.4 3. معجم کبیر، طبرانی، ج 3، ص 40 ، ح 2621 2. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 3، ص 207 و 208 [ الحق ج 24 ص 250
امالی، شیخ صدوق، ص 393 و 394
امام مهدي(